"خدای من، مقصودم در زندگی فقط تویی و نه هیچ کس"
.
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
خودش رو از قرص های آرامبخش پر کرده بود
اونکه قلبش رو از یاد خدا خالی کرده بود